دانشجو که بودم بعضی وقتا از مسیری میومدم که از خیابونی که الان ساکنش هستیم میگذشتم. و خیلی برام جالبه که اون موقع حس خیلی خیلی خوبی نسبت به اون تیکه از خیابون داشتم. اصلا انگار آرامش اونجا موج میزد و دلم میخواست زودتر برسم بهش. بعدها که خونه مون رو خریدیم و چند وقت گذشت یادم افتاد که اینجا همون تیکه از خیابونه که من عاشقش بودم. نمیدونم واقعا چطوریه، زندگی ما از قبل معلومه؟ چرا از یه جایی یا کسی خوشمون میاد از جایی نه؟ اون تیکه خیابون چه فرقی با بقیه اش داشت؟ یعنی حس من در آینده بهم منتقل شده بود؟ کاش یه جواب درست و حسابی پیدا میکردیم! اونوقت چقدر زندگی رو راحتتر میگرفتیم چقدر کمتر غصه میخوردیم مثلا وقتی میدونستیم قراره یه خونه خوب پیدا کنیم با استرس کمتر دنبال خونه میگشتیم یا میدونستیم قراره بچه های خوب داشته باشیم، تو کارمون موفق شیم یا به آرزوهامون برسیم، بدون نگرانی از شکست چقدر میتونستیم از زندگیمون بیشتر لذت ببریم و حتی موفق تر بشیم. گاهی فکر میکنم اگر با این پیش فرض که من قراره موفق بشم و بعدا به این روزا فکر کنم و با خودم لبخند بزنم که دیدی چطوری به همه مشکلات غلبه کردم، برم جلو چقدر الان راحتتر زندگی میکنم.