شش سال پیش یه همچین روزی که اتفاقا دوشنبه هم بود من از همه جا بی خبر سرکار نشسته بودم و داشتم برنامه ریزی میکردم که تا کی بیام سرکار. چون قرار بود پسرکم رو ۲۱ آذر سزارین کنم. بعد هم مثل همیشه یه ذره زودتر رفتم خونه مامانم تا دخترم رو بردارم و برم خونه خودمون. آزمایش پروتئین در ادرار هم که بخاطر فشار بالام یه روز درمیون میدادم و مشکلی نداشتم. اون روز هم گفتم حتما همه چیز عادیه و از مامانم خواستم بره جواب آزمایش رو بگیره چون دهه اول محرم بود و آزمایشگاه هم یه جای خیلی شلوغ. خلاصه رفتم خونه. بعد یکی دوساعت مامانم زنگ زد که جواب رو گرفته گفتم بخون جلوی پروتئین چی نوشته گفت positive ! وای یعنی فقط گریه میکردم. هرچی دخترم میگفت مامان چیزی نیست نینی حالش خوبه ببین تکون میخوره من داشتم سکته میکردم. سریع زنگ زدم همسرم که بدو بیا. بعدم زنگ زدم منشی دکتر اونم گفت همین الان بیا. بدو بدو هرچی وسیله به ذهنم میرسید جمع کردم. دخترم هم با اینکه ۶ سالش بود همه وسایل مورد نیازش رو جمع کرد. همسرم اومد رفتیم دخترم رو گذاشتیم خونه مامانم و یکراست رفتیم دکتر. دکتر مقاره ای عزیزم که امیدوارم همیشه سلامت باشه و عمر طولانی داشته باشه. گفت بازم مسمومیت حاملگیه و باید سزارین بشی. خلاصه که دوتا آمپول بتامتازون زدم و فرداش ساعت دوازده و نیم پسرم دنیا اومد....
ای جانم. تولدش مبارک فسقلک. چه استرسی داره بارداری ها تیلدای ما هم 10 روز زودتر به دنیا اومد. استرس کشیدیم سر به دنیا اومدنش.
ولی خدا رو شکر که سالمن بچه ها
مرسی لاندا جون. آره خیلی استرس داره یعنی من که از اول تا آخرش استرس داشتم ولی بعضی از دوستام که راحت گرفته بودن خیلی هم براشون همه چیز راحت جلو رفت. چرا نمینوسی دیگه؟
عزیزم خدا حفظشان که هر دو
هر دو زودتر به دنیا اومدن پس
البته دوقلوهای منم هفتهر۳۶ دنیا اومدن
ممنونم دوقلوهای شمارو هم همینطور. دخترم هفته ۳۵ پسرم هم ۳۴ دنیا اومدن. ممنون که بهم سرزدی.