روزهای طلایی زندگی

یک مادر که تصمیم داره روزهای بهتری برای بچه ها بسازه. آدرس اینستاگرام @ghatareelm

روزهای طلایی زندگی

یک مادر که تصمیم داره روزهای بهتری برای بچه ها بسازه. آدرس اینستاگرام @ghatareelm

این روزها و شبها...

کی فکرشو میکرد... تو بهترین و روشن ترین روزهای ایران دنیا اومدم ولی کل زندگیم افتاد روی بدترین و سیاه ترین روزها.‌...

جنگ، انواع کمبودها، بمبارانها، موشک بارانها، محدودیتها، تحریمها، فلاکتها، بدبختیها، کشتارها و این سه تای آخری هم که دیگه هیچی..‌‌. 

خدایا ما دیگه هیچ مدادرنگی برای رنگ کردن روزهامون نداریم، تو رنگ بپاش توشون..... پرونده زندگی مارو تو قضاوت کن ....

نظرات 7 + ارسال نظر
شادی جمعه 16 اسفند 1398 ساعت 22:38 http://Setarehshadi.blogsky.com

با هیچ‌چی آروم نمیشم

منم همینطور

الی چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت 18:41 http://mamanemicrooei.blogfa.com/

چی بگم اخه!!!این نیز بگذرد و بدبختی جدید سر برسد

وای خدایا بدبختیها دیگه شیر به شیر میان مثل بچه های پشت هم

مرضیه سه‌شنبه 13 اسفند 1398 ساعت 12:53 http://fear-hope.blogsky.com

وقتی دیدم فرناز همیشه خوشبین و امیدوار چنین حرفهایی میزنه،‌فهمیدم واقعاً امید تو این جامعه به ته خودش رسیده
کرونا تیر خلاص رو زد به تمام بدبختیهایی که دیدیم و کشیدیم و تحمل کردیم...
خدا عاقبت ما رو به خیر کنه فقط و مراقب آینده بچه هامون باشه

مرضیه جون دقیقا تیر خلاص بود. هیچ وقت انقدر ناامید نبودم

لاندا شنبه 10 اسفند 1398 ساعت 11:28

از فرناز امیدوارمون بعید بود این پست ها.
اینجوری بهش نگاه نکن.
دلداری ای هم نمیشه داد...
ولی درست میشه ایشالا...

بعد از قضیه هواپیما آستانه تحمل من خیلی خیلی اومده پایین اصلا نمیتونم کشته های آبان و هواپیما رو فراموش کنم انگار دیگه ظرفیتم پر شده

پیشاگ جمعه 9 اسفند 1398 ساعت 19:52 http://Bojboji.blogfa.com

اینهمه بدبختی باهم حقمون نیستا خداجونم

ترانه جمعه 9 اسفند 1398 ساعت 17:05 http://taraaaneh.blogsky.com

منهم روزهای بچگیم رو تو روزهای به اصطلاح طلایی گذروندم و بعدش هر چی که بود شعارهای "مرگ بر" بود و جنگ و بمباران و زندان و نا امنی و .. چقدر مردم ما نیاز به شادی و امید دارن الان. من که خیلی غمگینم برای ایران.

خیلی خیلی نمیدونم چرا روزای خوب برای ما ایرانیا نمیاد پس

سارا جمعه 9 اسفند 1398 ساعت 11:02 https://naghashihayesara.blogsky.com/

بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر...
اینقدر این رو برامون خوندن ولی نگذشت که نگذشت

آره واقعا نمیدونم چرا نمیگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد