به قول همسرم همیشه یک قدم تا حقیقت فاصله هست. در مورد بیماری مادرهمسر هم همین اتفاق افتاد. روز جمعه حالش به شدت بد بود هیچ کدوم مارو نمیشناخت و کلمه ای حرف نمیزد و به سختی نفس میکشید. من که اصلا نتونستم کنارش بشینم. غم دنیا اومد تو دلم. از یه موسسه ای زنگ زدن دکتر اومد ویزیت کرد و هیچ چیز خاصی نگفت. شنبه همسر با یه دکتر صحبت کرد و گفت باید حتما MRIباشه تا نظر بدیم. خلاصه با هر سختی بود با آمبولانس بردن بیمارستان. دیگه بماند که اول گفتن کرونا داره و باید بره بقیه الله بستری شه و در نهایت رضایت دادن که مشکلش کرونا نیست و میتونه بستری شه. خلاصه که بعد از MRI معلوم شد که همه مشکلات یک ماه اخیر اصلا از آلزایمر نیست و عود دوباره سرطان مثانه شه. البته من الان حس بهتری دارم چون یه راهی باز شده که میتونه عمل کنه و اگه خدا بخواد بهتر بشه. ولی واقعا علایمش هیچ فرقی با مراحل آخر آلزایمر نداشت. احتمالا فردا یا پس فردا عمل میشه. لطفا براش دعا کنین
نمیدونم بگم خدارو شکر یا نه ولی به قول خودت اینو حداقل میشه عمل کرد و کنترلش کرد
امیدوارم هر چه زودتر اوضاعشون روبراه بشه
ممنونم پیشاگ جون
اوووه چه عجیب. باز خدا رو شکر که مساله قابل درمانیه. ایشالا که عملشون موفقیت آمیز باشه و هر چه زودتر حالشون خوب بشه
ممنونم لاندا جون
چه خوب که متوجه مشکل شدین. آرزوی بهبودی برای مادر شوهرت و سلامتی و صبر برای تو و خانواده
ممنونم ترانه جون
برای مریض منم دعاکنید
امیدوارم همه مریض ها خوب بشن