نمیدونم چرا پستها نصفه میاد!! کلی نوشته بودم پرید حالا دوباره باید بنویسم!
تزریق واکسن هم مثل چیزهای دیگه شده دردسر. مامانم تو گروه ۷۵ تا ۸۰ بود هفته پیش با برادرم رفته بودن ایران مال که انقدر شلوغ بود بی خیال شدن و اومدن خونه. دیروز من ساعت ۶ صبح رفتم دنبالش و رفتیم سرای محله جماران. باورم نمیشد که اون موقع صبح ما نفر ۲۳۳ شدیم!!! بعد هم خانم رئیس اونجا اومدن و فرمودن بیخود شماره نگیرین چون فقط اونایی که پیامک دارن رو واکسن میزنیم! یه مقدار وایسادیم و تصمیم گرفتیم بریم امامزاده قاسم و من چقدر از رانندگی تو سربالایی و سرازیری تند میترسم!! تمام راه قوانین فیزیک رو به خودم یادآوری میکردم ولی همش میترسیدم ماشین مثل توپ قل بخوره بیوفته ته خیابون. امام زاده قاسم هم گفتن اینجا واکسنی درکار نیست باید برین همون جمارون!!! دوباره برگشتیم و شانسی در باز بود مامانم رفت تو ته یک صف طولانی. منم ماشین رو نوک قله پارک کردم و وقتی پیاده اومدم پایین یادم افتاد موبایلم تو ماشین جا مونده! کلی خودم رو فحش دادم و دوباره رفتم بالا! در نهایت مامانم واکسن زد. من واقعا نفهمیدم اون خانم نامحترم چرا این همه خانم و آقای مسن رو معطل کرد!!
اخییی بازم خداروشکر بعد اینهمه معطل شدن تونستن بزنن
به سلامتی ایشالا قسمت همه
امیدوارم هممون زودتر واکسن بزنیم
چقدر دردرسر کشیدن طفلکیها. خب خوبه که بهر حال انجام شد. تبریک میگم.
ممنونم آره خداروشکر انجام شد
فکر کنم پستت نصفه اپلود شده. تونستین بزنین اخر؟
من برای بابا تو سامانه ثبت نام کردم، پیامک نیومد، خودش رفت مرکز بهداشت و همونجا براش اس رو زدن و گفتن برو فلانجا واکسنو بزن
اونجا که رفت خیلی شلوغ بود ولی بابا چون امک داشت زود راهش دادن و داخل خلوت بود، سریع واکسن رو زدن براش
نمیدونم چرا پستم نصفه اومده بود. درستش کردم. آره بالاخره موفق شدیم