روزهای طلایی زندگی

یک مادر که تصمیم داره روزهای بهتری برای بچه ها بسازه. آدرس اینستاگرام @ghatareelm

روزهای طلایی زندگی

یک مادر که تصمیم داره روزهای بهتری برای بچه ها بسازه. آدرس اینستاگرام @ghatareelm

فیلم عروسی

خیلی وقته ننوشتم و اعتراف میکنم که دلیلش فقط و فقط تنبلی هست! 

دیشب پسرم دلش خواست فیلم عروسیمون رو ببینه! دقیقا دخترم تو همین سن تقریبا هرروز این فیلم رو نگاه میکرد! فیلم در مقایسه با فیلمای الان خیلی ساده بود. کلی هم به قیافه هامون خندیدیم. چقدر لاغر و جوون بودیم! یه تعدادی فوت شدن یه تعدادی جدا شدن بعضی ها هم قهرن! خلاصه که جالب بود. 


یه فیلم مستند هست یه نام اسرار دریاچه که درباره تخت سلیمانه. خیلی دلم میخواد برم سینما ببینم ولی واقعا سانسهاش خیلی عجیبه! مثلا یکشنبه ساعت ۱ بعد از ظهر یا سه شنبه ساعت ۳ بعد از ظهر! خب کلا بگین نمیخوایم فیلم رو ببینین دیگه! این ساعتها چطور میشه رفت سینما آخه!! بیچاره سازندگانش که این همه زحمت کشیدن ولی نمیتونن نتیجه اش رو ببینن. 


اول این پست رو دیروز نوشتم از شنبه تا حالا بیشتر از بیست بار فیلم مراسم عقدمون رو دیدیم دیگه واقعا دارم دیوانه میشم نمیدونم چی داره که پسرم انقدر دوست داره

بعد از نمایشگاه

خب نمایشگاه هم بالاخره با همه سختیهاش تموم شد. این سری بازخورد نمایشگاه قبل رو تو محصولات قدیمم اعمال کرده بودم و محصولات جدید هم داشتم که خیلی خوب جلب توجه میکردن. در کل راضی بودم. خوبی نمایشگاه اینه که آدمهای جدید میبینی و راههای جدید جلوی پات باز میشه. این بار هم یه ایده خیلی خوبی بهم پیشنهاد شد که به زودی اجرا میکنمش. با خودم قرار گذاشته بودم از شنبه فقط استراحت کنم ولی پنجشنبه بهم خبر دادن که روز یکشنبه هم باید یک نمایشگاه تو پژوهشسرا برگزار کنم. خلاصه بازم بدو بدو بود ولی اونم خوب بود. جالب بود که چندتا خانوم دیگه هم اونجا بودن که ایده هاشون رو اجرا کرده بودن و من واقعا لذت بردم. یکیشون نوه داشت ولی خیلی مثبت و سخت کوش بود. میگفت بعد چهل سالگی آدم حس میکنه که خودش رو بیشتر دوست داره و باید از بقیه عمرش حداکثر استفاده رو ببره. 

دیروز هم تولدم بود! صبح در آرامش عصار گوش کردم و به خاطرات تولدهای بچگیم  فکر کردم که چطوری از چند روز قبل سعی میکردم یواشکی کادوهامو پیدا کنم و چقدر چقدر جای بابای مهربونم تو این روزای خاص بیشتر خالیه....