روزهای طلایی زندگی

یک مادر که تصمیم داره روزهای بهتری برای بچه ها بسازه. آدرس اینستاگرام @ghatareelm

روزهای طلایی زندگی

یک مادر که تصمیم داره روزهای بهتری برای بچه ها بسازه. آدرس اینستاگرام @ghatareelm

بعد از ماه‌ها

چند ماهه که ننوشتم و دلیلش چیزی غیر از تنبلی نیست. همرو میخونم اما نمیدونم چرا حتی حس کامنت نوشتن هم ندارم. 

زندگی طبق معمول در جریانه. خداروشکر کلاس های بچه ها حضوری شد و یه مقدار آرامش به زندگیم برگشت. الانم تو ماشین منتظرم تا دخترم امتحانش رو بده و بریم خونه. 

بعضی از مادرها هم کنار در مدرسه مشغول صحبت هستن. بعضی روزا میرم تا باهاشون حرف بزنم. من کلا دوست دارم با آدم‌های غریبه ارتباط برقرار کنم. ولی طرز فکرهاشون خیلی برام قابل درک نیست. تربیت بچه ها تو سن نوجوانی خب خیلی چالش داره. من اعتقادم اینه که نباید بچه ها رو از هر چیزی دور کرد و اطلاعاتی بهشون نداد فقط بخاطر اینکه ممکنه منحرف بشن. به نظرم باید انقدر عاقل باشن که بتونن راه درست و غلط رو از هم تشخیص بدن. 

یه روز تو مدرسه دخترم موهاشون رو نگاه کرده بودن که ببینن رنگ کردن یا نه !!! جالبه که این مادرهایی که میبینم معتقد بودن رنگ کردن مو ممکنه باعث انحراف بچه ها بشه !!! 

کی رها میشیم ازین افکار پوسیده...

بگذریم....

پسرم هم یه داستان کوتاه نوشته بود که تو منطقه انتخاب شده و حالا میخوان اسمشو روی یک بنر چاپ کنن و هممون ذوق داریم 

دیگه اینکه خودم هم تصمیمات متفاوتی گرفتم و خودم رو رها کردم و به دست سرنوشت یا انرژی‌های جهان یا دستهای مهربون خدا سپردم و بدون اینکه به نتیجه کار فکر کنم فقط تلاش می‌کنم. سعی می‌کنم زندگی رو لحظه لحظه بچشم. 

میدونم که خدا به وقتش همه چیز رو به بهترین شکل ممکن حل میکنه 

یه وقتایی هرچی تو زندگی می دویم به جایی نمیرسیم انگار داریم رو تردمیل میدویم ولی همین روی ترد میل دویدن هم ازمون آدم قوی تری می‌سازه که به وقتش کمکمون می‌کنه